کس عشوه خونخواری او را نشناسد
کس دشمنی و یاری او را نشناسد
از بسکه رخ از عربده افروخته چون گل
کس مستی و هشیاری او را نشناسد
درمان دل خسته بعمدا نکند یار
آن نیست که بیماری او را نشناسد
بیداری چشم از غم دل بود همه شب
دل چون حق بیداری او را نشناسد
ترسم که وفایی نکند یار به اهلی
چون قدر وفا داری او را نشناسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.