گنجور

 
اهلی شیرازی

کوی تو که من از همه کس واپسم آنجا

معراج مراد است کجا می رسم آنجا

هر کس سخن همنفسی پیش تو گوید

ازمن که کند یاد که من بی کسم آنجا

در گلشن کوی تو من خار چه ارزم

آتش به من انداز که خار و خسم آنجا

آه از ستم بخت که در کوی محبت

بیش از همه ام وز همه کس واپسم آنجا

اهلی سگ آن در چه کند پاس رقیبان

حاجت به سگان هم نبود من بسم آنجا