صیدِ آن شوخم که هرگه بزم عشرت مینهد
زلف بر رخ میگشاید دام صحبت مینهد
آفتاب من که میل کس ندارد ذرهای
گرم مهری گر نماید داغ حسرت مینهد
بر خسان گل میفشاند از گلستانش صبا
دره اهل محبت خار محنت مینهد
پا به چشمم کی نهد با این همه خار مژه
او که بر برگ گل تر پا به زحمت مینهد
بار عشق او که کس را برگ کاهی تاب نیست
مینهد بر جان من صد کوه و منت مینهد
گر چو شمع آن ماهرویم داغِ پیشانی کشد
داغ جورش بر سر من تاج عزت مینهد
هرکجا اهلی نشان پای او بر خاک یافت
سر به جای پایش از روی محبت مینهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.