کی از لعل تو جان من بیک دیدن بیاساید
بیا لب بر لب من نه که جان من بیاساید
ترا کاین گلشن خوبی بود از رخ چه کم گردد
گر از نظاره مسکینی ازین گلشن بیاساید
تو در آسایش عیشی مدام از خرمن خوبی
بهل تا خوشه چینی هم ازین خرمن بیاساید
چو بخت سبزت ایشمشاد قد داد این سرافرازی
سزد کز سایه ات خلقی به پیرامن بیاساید
کنون کز عاشقی کارم همه عمرست خون خوردن
عجب گر جان من یکدم ز خون خوردن بیاساید
جهان تیره را اهلی، که خواهد بی پریرویان
مگر دیوانهای خواهد که در گلشن بیاساید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.