هرگز غبار حسرت دور از دلم نشد
هرگز ز صد مراد یکی حاصلم نشد
گر خار پای گشتم و گر خاک ره شدم
آن شاخ گل بهیچ صفت مایلم نشد
گفتم که تحفه سگ او دل کنم ولی
آنهم قبول از دل نا مقبلم نشد
هرچند بخت تیره بتاریکی ام بسوخت
جز برق آه روشنی محفلم نشد
خار ستم که از غم او بود بر دلم
تا بر نرست گل ز گلم از دلم نشد
روی زمین بشست دو چشمم ز اشک شور
وین شوری غم از دل و آب و گلم نشد
آسان نگشت کوی تو منزل چو اهلی ام
تا سر نرفت کوی تو سر منزلم نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.