ترک دین بهر تو چون عاشق مسکین ندهد
کفر باشد که برای تو کسی دین ندهد
رسم عادت بهل ایخواجه که افتاده عشق
ترک معشوق پی ملت و آیین ندهد
دست در دامن گل زن که خس و خار چمن
گر صدش آب دهی سنبل و نسرین ندهد
هم می کوثر و هم آب عنب جوی که دوست
نه کریمی است که گر آن ندهد این ندهد
تا نشویی دهن از سرکه ابرو ترشان
هرگزت ساقی ما شربت نوشن ندهد
طوطی ساده دل آموخت ز آیینه سخن
کس بمرغ چمنی عشق تو تلقین ندهد
قصه شوق بگو اهلی و اندیشه مکن
سخن راست کرا زهره؟ که تمکین ندهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.