دور فلک که جام مرادم نمیدهد
هرگز چو خلق هم دل شادم نمیدهد
من با بتان وفا کنم ایشان جفا کنند
یارب چه شد که عدل تو دادم نمیدهد
پیوند مهر میکنم از بخت خود مدام
با دلبری که هیچ گشادم نمیدهد
میرم بیاد آن لب و وه کاین دل خراب
یک لحظه نگذرد که بیادم نمیدهد
اهلی چو صید یار شوی تشنه لب بمیر
کاین قاتل تو آب به آدم نمیدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.