فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد
کجا به مسجد و محراب سر فرود آورد
کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد
نهاد سر بزمین و ترا سجود آورد
دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان
زیان او همه از عشق رو بسود آورد
تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش
مرنج از آنکه می و نقل دیر و زود آورد
کباب کن دل و خونش تو می برغبت خور
که ناتوان تو در خانه آنچه بود آورد
فغان که مطرب مجلس ز نشتر مضراب
خراش در رگ و جان از خروش عود آورد
مرا چو صورت آیینه روی او اهلی
هزار بار عدم کرد و در وجود آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.