هرچند آهنین دل ما ناز بیش کرد
آهن ربای همت ما کار خویش کرد
بسی شیرهای جان بهم آمیخت روزگار
تا لعل یار شربت دلهای ریش کرد
هر جانبی بقصد محبان کشید تیغ
اول مرا زمانه بد مهر پیش کرد
خارم ز لب بجای رطب نوخطان دهند
بخت سیاه نوش مرا جمله نیش کرد
اهلی فکند یوسف جان را بچاره غم
بیگانه با کسی نکند آنچه خویش کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.