خرم دلی که ره بسر کار خویش برد
گوی مراد تا بتوانست پیش برد
قارون چه کرد با همه گنج زری که داشت
نادان مشقت از همه یکباره بیش برد
از صد یکی بمشرب مقصود برد راه
وان ره که برد با همه آیین و کیش برد
آنکس حکیم بود که دانسته وا گذاشت
نوش جهان بمردم و خود زخم نیش برد
دشمن نبرد بار بمنزل به سروری
اهلی باین شکستگی و پای ریش برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.