می خور که فکر عالم پر غم نباشدت
عالم خوش است اگر غم عالم نباشدت
با غم دلا بساز که این هم ز لطف اوست
با او چه میکنی اگر این غم نباشدت
زان درد خوشه چین نکند در دل تو کار
کز خرمن مراد جوی کم نباشدت
در صید مرغ دل رخ همچون گلت بس است
حاجت بدام سنبل پر خم نباشدت
زخمی که یار مرهم او می شود چه غم
زخم آن زمان بد است که مرهم نباشدت
کی سر غیب روی نماید چو جم ترا
گر روی دوست آینه جم نباشدت
اهلی چو از غم تو دل دوست خرم است
غمگین مباش گر دل خرم نباشدت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.