گنجور

 
اهلی شیرازی

آنکس طلبد کعبه که بیگانه عشق است

گر عاشق و مستی همه جا خانه عشق است

ای عقل تو و مسجد معموره تقوی

ماییم و خرابات که ویرانه عشق است

از بحر وجود و صدف سینه آدم

مقصود خدا گوهر یکدانه عشق است

در مدرسه و صومعه و دیر و خرابات

حرفی که شنیدی همه افسانه عشق است

با اینهمه هشیاری و عشقی که ملک راست

دل شیفته شیوه مستانه عشق است

مشکن دل دیوانه ام ای شیشه گردون

از وی بحذر باش که دیوانه عشق است

اهلی اگرش ساغر جم نیست همین بس

کز درد سفالی سک میخانه عشق است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode