کشتهٔ تیرت که ازوی استخوانها مانده است
گرچه خود رفت از میان اما نشانها مانده است
حسرت درد تو با من ماند و جان و دل نماند
شکر ایزد گرچه آنها رفت اینها مانده است
گر پرد بر خاک ما مرغ هوا گردد کباب
بس که در خاکستر ما سوز جانها مانده است
تا ابد عشق من و حسن تو ماند در میان
زانکه در هر گوشه از ما داستانها مانده است
گر نماند از بار محنت اهلی مجنونصفت
باری از عشق تو نامش بر زبانها مانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.