گنجور

 
اهلی شیرازی

بی شمع رخت هیچ صفا در دل ما نیست

بالله که بی روی تو در کعبه صفا نیست

خواهم سخنی گفت مرنج ای گل رعنا

حیف است که با چون تو گلی بوی وفا نیست

ما اهل وفاییم و زجور تو ننالیم

جایی که وفا هست غم از جور و جفا نیست

هر نکته خوبی که خدا داد به خوبان

جز مهر و وفا هیچ نبینم که ترا نیست

تا روی تو دیدیم دمی نیست که مارا

رویی بسوی قبله و دستی بدعا نیست

هرچند که صد مرده کنی زنده چو عیسی

تا جان ندهد عاشق دلخسته دوا نیست

اهلی سگ کوی تو شد ای کعبه مقصود

صید حرم است او مکشش چونکه روا نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode