جان من مسکین که گرفتار غم اوست
موقوف بیک گوشه چشم کرم اوست
ما مست جفاییم و نخواهیم زساقی
هر جرعه که بی چاشنی زهر غم اوست
عمری است که در مدرسه از فکر دهانش
بحث همه اثبات وجود و عدم اوست
جز دردل ما صورت او نقش نبندد
کاین آینه غیب نما جام جم اوست
صدجان بفدای قلم صورت آنکس
کاین صورت زیبا همه نقش قلم اوست
با باد نشاید خبرش گفت ولیکن
جز باد کرا ره بحریم حرم اوست
شادند حریفان همه از عیش دمادم
خود شادی اهلی بغم دمبدم اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.