عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست
عاشق آنست که محروم بود از در دوست
گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند
در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر
زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست
زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا
خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست
باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است
میوزد جان امید از لب جان پرور دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که جانم به فدایِ قد خوش منظرِ دوست
کاش صد جان دگر داشتمی در خور دوست
روزها میگذرد تا خبرش نشنیدم
چون کنم، با که بگویم که فرستم برِ دوست
دشمن اربا من ازین روی ترش خواهد داشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.