درخت وادی ایمن بنور عشق کسی است
اگرنه عشق بود هرچه هست خار و خسی است
چو صبح همنفس مهر آفتابی باش
مزن به هر زه نفس زانکه زندگی نفسی است
خراب سیمبری باش و گنج زر بگذار
که در خرابه عالم ازین متاع بسی است
دلی که عاشق شمعی بود چو پروانه
اگر نسوخت نه عاشق بود که بوالهوسی است
کسی چو خضر بآب بقا رسد اهلی
که یار تشنه لبی دستگیر باز پسی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.