هرچند غمی همچو غم بی درمی نیست
آنرا که بود گنج غمت هیچ غمی نیست
مردم ز خمار غم و جامم ندهد یار
در نرگس او شیوه صاحب کرمی نست
با حکم ازل مانع عاشق نتوان شد
ای خواجه برو حاجت ای بوالحکمی نیست
آن کز ستم خط تو دیدیم مگر باد
در گوش تو گوید که حکایت قلمی نیست
صورتگر چین صورت زیبا چه نماید
دل بردن عشاق بزیبا صنمی نیست
گر جام جم آیینه صفت عیب نما گشت
هر آیینه یی را صفت جام جمی نیست
بازی نخوری اهلی از ایام که هرگز
در دور فلک شیوه صاحب قدمی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست
نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است
نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
آن چرخ محلست که با حلم زمینست
[...]
ایام نشاط است که عید است و بهار است
گیتی همه پربوی گل و رنگ و نگار است
در هر وطنی خرمی از موکب عیدست
در هر چمنی تازگی از باد بهارست
تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.