از لطف اگرچه با سگ خویشت عجب خوش است
من کیستم که با تو نشینم ادب خوش است
گر کعبه وصال تو نتوان بسعی یافت
ننشینم از طلب که درین ره طلب خوش است
گر بر تو خوش بود غم و اندوه عاشقی
ورنی بهر که هست نشاط و طرب خوش است
من منع صوفی از می و شاهد نمیکنم
با لعل یار ساغر می لب بلب خوش است
صاحب خرد خمار بلا سال و مه کشد
اهلی که مست عشق بود روز و شب خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.