منم که حاصل من غیر نامرادی نیست
درخت بخت مرا برگ عیش و شادی نیست
ز فسحت دو جهان خاطرم به تنگ آمد
فراغت دل مجنون بهیچ وادی نیست
چون برق میگذرد عمر بر فروز از وی
چراغ عیش که تا چشم بر گشادی نیست
گمان مبر که فلاک با توراست خواهد شد
که در طبیعت او غیر کج نهادی نیست
بر آستان تو خاکیم و چشم همت ما
بتخت خسروی و تاج کیقبادی نیست
پرستش تو ز نیک اعتقادی اهلی است
طریق اهل محبت بد اعتقادی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که مهرهٔ بخت مرا گشادی نیست
به نامرادی من هیچ نامرادی نیست
من آن ز شهر خود آواره ام که افتاده
در آن دیار که بیداد هست [ و] دادی نیست
نسیم وصل طلب می کنم در آن وادی
[...]
ز ماسوا به سوای تو اعتمادی نیست
به غیر کف جوادت دگر جوادی نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.