گر نامه بینامِ خوشت بوسد زبان خامه را
آن رو سیاهی بس بود تا روز محشر نامه را
دلدادهٔ نام توام از هرکه نامت بشنوم
بر مژده نام خوشت هم جان دهم هم جامه را
من کشتهٔ خط توام کم ران به خون من قلم
سرخی به خون من مده منقار زاغ خامه را
از یک نظر در کوی تو صد شیخ صنعان بتپرست
رسوای عالم میکند عشق تو صد علّامه را
از حلقهٔ مستان تو خیل ملک بیبهرهاند
کز صحبت خاصان حق فیضی نباشد عامه را
اهلی سخن کوتاه کن افسانهگویی تا به کی؟
هنگام خواب القصه شد بر هم زن این هنگامه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.