ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است
مرا از قطع وصل او گرهها در دل تنگ است
نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند
من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است
چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر
کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است
حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش
من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است
دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن
به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بیزنگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساس درد و نارضایتی شاعر از قطع و وصل ارتباطات و عشق است. شاعر به تضاد بین صلح و جنگ در روابطش اشاره میکند و از حسرتی عمیق و تنهایی خود صحبت میکند. او میگوید که دیگران نمیدانند او چه احساسی دارد و در حسرت عشقش غرق است. همچنین به کسانی که در عشق موفق هستند، حسادت میکند و خود را در وضعیت نامساعدی میبیند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که در جستجوی حقیقت و روشنی باید از تفکرات سطحی فاصله بگیرد و به عمق وجود خود برگردد.
هوش مصنوعی: به دلیل ناپایداری ارتباطمان، گاهی روابط ما آرام و مسالمتآمیز است و گاهی دچار تنش و دعوا. این وضعیت باعث شده است که در دل من، احساسات متضادی وجود داشته باشد و نتوانم به راحتی از این وضعیت بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: دوستان دربارهی شیرینی وصل و نزدیکی من صحبت نمیکنند، زیرا نمیدانند که من چه حالتی دارم و درواقع احساس محرومیت میکنم؛ آنها نمیدانند که چه نبردی در درون من در جریان است.
هوش مصنوعی: به دلیل حسرت و ارادت به آن لبهای زیبا، قلبم پر از درد و اندوه شده است. در نهایت چه کسی تا چه زمانی میتواند این حسرت را تحمل کند؟ دل آدمها که از سنگ نیست.
هوش مصنوعی: همه رقیبان در مکان مقدس وصال او حضور دارند، اما من که به خاطر ناتوانی در رسیدن به آرزوهایم تنها ماندهام، محروم از این وصال هستم.
هوش مصنوعی: دل روشن و مشتاق نیاز به سخن گفتن از ویژگیهای خلق و خوی انسانها دارد. در دنیای شگفتانگیز جادوگرانه، دیگر نیازی به جام جمشید نیست. هرکس که از درون پاک باشد و بیدردسر، میتواند خود را همچون آینهای بیزنگ ببیند و به حقیقت نائل گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است
دل شاهین نسوزد بهر آن مرغی که در چنگ است
پشیمان شو اگر لعلی ز میراث پدر خواهی
کجا عیش برون آوردن لعلی که در سنگ است
سخن از بود و نابود جهان با من چه میگوئی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.