باشد ای دل همدمان دوست یار خود کنی
تا به دام صحبتش روزی شکار خود کنی
ای که با یاران به عشرت بردهای عالم ز یاد
وه چه یاد از عاشق امیدوار خود کنی
آه از آن شادی که ناگه از درم آیی درون
بعد از آن کم نا امید از انتظار خود کنی
آرزو دارم که گاهی بگذری بر خاک من
گرچه میدانم که ننگ از خاکسار خود کنی
با حریفانت قرار وصل و اهلی بیقرار
شاید ارهم رحمتی بر بیقرار خود کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.