پیش سگت چو اشک من لافد ز مردم زادگی
کاینجا بود شرط ادب مسکینی و افتادگی
آیینه با رخسار تو خود در مقابل چون کند
عکس رخت بازی دهد آیینه را از سادگی
جان تا نسوزم پیش تو ننشینم از پا همچو شمع
تا زنده ام در خدمتت دارم بجان استادگی
از مطرب و ساقی و می بزمت به از جنت بود
در جنت اسباب طرب نبود بدین آمادگی
اهلی چه در بند غمی آزاده همچون سرو شو
کز هرچه در عالم بود خوشتر بود آزادگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.