دشنام تلخ کز لب چون شکرم دهی
گویی که شربتی ز می کوثرم دهی
تلخ است بیتو زندگی من مگر که تو
از وصل خویش زندگی دیگرم دهی
مستسقیم من و تو طبیب زلال وصل
چندانکه بیشتر طلبم کمترم دهی
ای من سگ تو درد سفالی کرم کنم
من کیستم که باده ز جام زرم دهی
طوطی صفت طمع نکنم کز شراب لعل
مستم کنی و در شکرستان سرم دهی
خواهم که یکنفس بنشینی برابرم
ساقی شوی ز نرگس خود ساغرم دهی
لب تشنه ام چو اهلی و از جرعه لبت
یکقطره ز آن به است که صد گوهرم دهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.