گنجور

 
اهلی شیرازی

دولت اگر مدد کند گلبن باغ من شوی

پای بچشم من نهی چشم و چراغ من شوی

پنبه داغ سینه ام مرهم دل نشد مگر

با تن همچو برگ گل مرهم داغ من شوی

بوی نسیم گل کجا تازه کند دماغ ما

هم مگر از شمیم خود عطر دماغ من شوی

بهر فراغ دل ترا بینم و این ملال تست

وه تو ملول تا بکی بهر فراغ من شوی

گفت به خنده آن گلم اهلی اگرچه عاشقی

گر بپری از این چمن بلبل باغ من شوی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode