هر که در عشق بتان بی درد زیست
در ره دنیا و دین نامرد زیست
هر که واقف از خزان عمر گشت
با سرشک سرخ و روی زرد زیست
کی به کس مجنون شود فردا انیس
او که امروز از دو عالم فرد زیست
چون نسوزد دل؟ چو شمع از آه گرم
کی درین آتش توان دلسرد زیست
ای خوشا وقت سبکروحی که او
چون نسیم صبح عالمگرد زیست
ساقیا می ده که بی جام شراب
کم کسی زین خاکدان بی گرد زیست
از غم اهلی مخور غم ای پری
زانکه او تا زیست غم پرورد زیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.