میان خلق میخواهم که توسن بر سرم تازی
تن فرسودهام در چشم مردم توتیا سازی
حدیث آتش انگیزت چنان سرگرم خویشم کرد
که گویی گر سخن با غیر آتش در من اندازی
طبیب دردمندانی ولی مغروری حسنت
چنان دارد که با بیمار خود هرگز نپردازی
ازین آهستهتر میرو که میتازی سمند آخر
ترا با گو بود بازی حریفان را به سر بازی
دعای عاشقان تعویذ معشوق است از آن اهلی
به عشق خویش مینازد تو گر بر حسن میتازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عاشقی و حالات عاشقانه است. شاعر به معشوق خود میگوید اگرچه او را نمیبیند، اما عشقش او را درگیر کرده است. شاعر به یاد لالهها و زیباییهایی که میتواند از معشوق ببیند، بر زمان حال تأکید میکند و میخواهد از لحظات خوش بهره ببرد. او به قفس و آزادی نیز اشاره میکند و میگوید که برای دستیابی به عشق واقعی، باید از محدودیتها رها شود. شاعر در نهایت بیان میکند که عشق او با دیگران متفاوت است و او به دلیل عشقی که در دل دارد، درگیر حالتهای دیوانگی است.
هوش مصنوعی: در جمع مردم میخواهم که مانند اسبی شجاع و نیرومند باشم، در حالی که در نظر دیگران شاید مثل یک حیوان ضعیف و خسته به نظر میآیم.
هوش مصنوعی: سخنان شوقآور تو آنقدر مرا مشغول کرده است که انگار اگر غیر از آتش با من صحبت کنی، هیچ اثری بر من نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: پزشک دردنشان با وجود اینکه توانایی درمان دارد، به قدری به زیبایی و جذابیت خود مغرور است که هرگز با بیمارانش ارتباط نزدیکی برقرار نمیکند.
هوش مصنوعی: آهستهتر حرکت کن، زیرا تو با نهایت شتاب در حال حرکت هستی. اسب تو به شدت میتازد و در این مسیر ممکن است به مشکلاتی بر بخوری که حریفان به تو تحمیل میکنند.
هوش مصنوعی: عاشقان همیشه به عشق خود افتخار میکنند و دعای آنها مانند تعویذی برای محبوبشان است. اگر تو هم به زیبایی او حملهور میشوی، بدان که او به خاطر عشقش به خود میبالد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
[...]
جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی
که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی
برآوردم چو کاخی خوب و اکنون میفرود آرد
برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی
چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو
[...]
جلال امت مختار و تاج ملت تازی
کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی
آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.