به نظاره جوانان که کسی نیافت سیری
من پیر بس حریصم چه بلاست حرص و پیری
چکنم که چون تو یوسف نتوان خرید وصلت
نه بنقد سربلندی نه بمایه فقیری
چو سر وفا نداری مفکن بدام خویشم
چه کنی شکار مرغی که ز خاک بر نگیری
نروی بدام زلفش بهوای خویش ایدل
که هزار بار خواهی که بمیری و نمیری
چمن جمال خوبان دو سه روز دلپذیرست
تو بهشت عاشقانی همه عمر دلپذیری
من از آهوی دو چشمت شده ام زبون ولیکن
بخدا که پیش شیران ننهم سر اسیری
ز جفای تیغ خشمت سر خود گرفت هر کس
گذر از تو من ندارم چکنم که ناگزیری
بسگان یار اهلی نتوان برابری کرد
بشناس قدر خود را مکن اینچنین دلیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بصدای درمندی بنوای دلپذیری
خم زندگی گشادم بجهان تشنه میری
تو بروی بینوائی در آن جهان گشادی
که هنوز آرزویش ندمیده در ضمیری
ز نگاه سرمه سائی بدل و جگر رسیدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.