خطت که لب لعل شکر خای گرفته
نقشی است که در خاتم جان جای گرفته
از چشم و دل ما نرود سرو قد تو
کان سرو در آب و گل و ما پای گرفته
از تابش خورشید رخ تست که دل جای
در سایه آن زلف سمن سای گرفته
مخموری این عاشق لب تشنه چه داند
آنشوخ که جام فرح افزای گرفته
اهلی چمن آرایی گلزار حدیثش
رنگی است کزان روی دل آرای گرفته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و پیچیدگیهای آن است. شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و احساسات قوی خود را در مواجهه با او بیان میکند. او خود را از مرغان معمولی میداند که نمیتواند به سادگی در دام عشق بیفتد. شاعر از آتشی که از این عشق در دلش شعلهور شده و همچنین از تضادهای صلح و جنگ در روابط عاشقانه صحبت میکند. او به لزوم وجود نوشیدنیهای خالص و مراسم غمانگیز در زندگی اشاره میکند و به این نکته میرسد که عشق باید در لحظههای مناسب و در زمانهای معین درک شود.
هوش مصنوعی: خط تو مانند لبهای شیرین است و زیباییاش به حدی است که در دل جان جای دارد، مانند نگینی در خاتم.
هوش مصنوعی: چشم و دل ما هرگز ز یاد تو نمیرود، چرا که تو مانند سروی هستی که در میان آب و گل رشد میکند و ما در عشق تو ماندگار شدهایم.
هوش مصنوعی: از تابش خورشید چهره توست که دل را در سایه آن زلفهای خوشبو و زیبا به خنکای خود دعوت کرده است.
هوش مصنوعی: عاشق خمار و تشنهای، نمیداند آن معشوق که چقدر لذت بخش و شادابکننده است این جامی که در دست دارد.
هوش مصنوعی: اهل باغ و گلزار، با زیباییهای طبیعی خود، فضای دلنشینی خلق میکنند که سخنها و داستانهای آنها رنگ و بوی خاصی دارد. این زیباییها به خاطر چهره دلربا و جذابشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.