ای با سگت فرشته دم از بندگی زده
تنها نه او که هرکه دم از زندگی زده
پیش رخ تو گل نشکفت بلکه باغ
آتش بنو بهار ز شرمنگی زده
مه با تو بر نیاید از آنرو هلال شد
یعنی که حلقه بر در درماندگی زده
در کوی عشق افسر جم باد می برد
خرم کسی که لاف سر افکندگی زده
اهلی تو کیستی که در محرمی زنی
در حضرتی که کعبه در بندگی زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حالتی از بیمار بودن و عطش صحبت میکند. او به توصیف درد و رنج عاطفی خود میپردازد و از محبوبی که او را فراموش کرده، ناراحت است. در حالی که دیگران به مقصود خود رسیدهاند، او همچنان در سختی و بیهودگی مانده است. احساس تنهایی و ناامیدی او به وضوح در این اشعار دیده میشود، و او از عقل و فریادرس درخواست کمک دارد تا از این وضعیت نجات یابد.
هوش مصنوعی: ای کسی که با سگت از تعلقات صحبت میکنی، بدان که تنها تو نیستی؛ هر کسی که از زندگی سخن بگوید، به نوعی بندگی را تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: در حضور تو، گلی نمیروید و تنها باغ آتش بر پا شده است، چرا که شرم مانع از شکفتن آن شده است.
هوش مصنوعی: ماه با تو همراهی نمیکند و به همین خاطر هلال شده است، زیرا که به نشانهی درماندگی و نیاز، در به در به دنبال راهی میگردد.
هوش مصنوعی: در محله عشق، داوودی که در دلش شادابی وجود دارد، با خوشحالی و سرزندگی به راه میرود. او کسی است که به موقعیتی بلند و والایی دست یافته و خود را از غم و افسردگی رها کرده است.
هوش مصنوعی: اهل کجایی که در مکانی مقدس، در جایی که کعبه خود را در بندگی قرار داده، به مراتب بالاتر اشاره میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.