بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده
آبی که بود در جگرم ز آبله مانده
بگشا سر آن زلف چو زنجیر و نگه کن
جان داده صد آشفته و در سلسله مانده
تن غرقه بخون دل و محبوب نه راضی
ما خسته و پا در گل و او در گله مانده
رفتند رقیبان همه در کعبه مقصود
عاجز صفتانند درین مرحله مانده
جان رخت ببست از تن پر درد و هنوزش
در گوش و دل از ناله من غلغله مانده
فریادرس ایعقل گرانمایه که اهلی
در چنگ حریفان تنگ حوصله مانده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.