ساقیا، باده بدین مست دل افتاده مده
مستم از خون دل خود دگرم باده مده
منعم ای پیر ره از هر چه کنی میشنوم
توبه از دست نگارین و رخ ساده مده
تو گرفتار خودی پند تو بنداست ایشیخ
برو و زحمت رندان دل آزاده مده
جنت و می طلبد زاهد و ساقی گوید
که ز کف جنت نقد و می آماده مده
آب حیوان مطلب همچو سکندر زنهار
عمر بر باد پی روزی ننهاده مده
برو ای صورت چین و زخدا شرم بدار
حسن خود جلوه بر آن حسن خداداده مده
اهلی از سنگ ملامت اگر هست حذر
دل دیوانه بخوبان پریزاده مده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.