تا به کی چون سگ بنالد عاشق شبگرد او
سوختم از درد او آه و فغان از درد او
عاشق بسیار صبری همچو من باید که هست
حسن او بسیار ناز حسن هم در خورد او
بر سر لطفست و کسرا بر عتابش دست نیست
گر سمند کین برانگیزد که یابد گرد او
روی گردون پر غبار از ذره باشد پیش دوست
خاک بر سر میکند خورشید عالم گرد او
یوسف ما گر فروشد ناز حسن و دلبری
صد زلیخا در خریداری نباشد مرد او
از خزان آه عاشق یارب آن گل دور دار
زانکه شد گرم و نمی ترسد ز آه سرد او
اهلی از آه تهی جز روی زردی نیستش
پیش روی گلرخان باشد چه روی زرد او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به رابطۀ خود با خداوند اشاره میکند. او با وجود تمام ستمها و مشکلاتی که از سوی خداوند میبیند، از خداوند میخواهد که دوباره برگردد و بر او لطف کند. شاعر اعتراف میکند که جانش را در دست خداوند قرار داده و حتی اگر جانش را بدهد، این موضوع بر عظمت خدا نمیکاهد. او همچنین تأکید میکند که همیشه شکرگزار نعمتهای خداوند بوده، حتی اگر گلههایی هم داشته باشد. در نهایت، شاعر اشاره میکند که در مشکلات و غمهایش تنهاست و اگر به دلیلی کشته شود، باز هم کسی به آن اهمیتی نخواهد داد.
هوش مصنوعی: عاشق شبگرد تا کی باید مثل سگ در عذاب و درد بیفتد؟ من از این درد میسوزم و همه جا فریاد و نالهام از این رنج به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: عاشق باید کسی باشد که مانند من صبر زیادی داشته باشد، زیرا زیبایی او بسیار زیاد است و ناز و لطافتش به اندازهای است که تحمل آن برای دیگران آسان نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی به لطف و محبت برگرداند و از او دلگیر نشود، این موضوع بر کسی سخت نمیگیرد. اگر اسب انتقام به حرکت درآید، تنها در پی جبران چیزی است که از او رفته است.
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از مشکلات و غبار است، وقتی فردی در برابر محبوبش قرار میگیرد، احساس کوچک بودن و خاکی بودن میکند. حتی خورشید که نماد روشنایی و بزرگی است، در برابر آن محبوب به گرد او میچرخد و خود را ناچیز میبیند.
هوش مصنوعی: اگر یوسف ما با ناز و زیباییاش خود را بفروشد، حتی صد زلیخا هم در خریدن او موفق نخواهد بود. در واقع، او مردی است که هیچ کس نمیتواند به او دست یابد.
هوش مصنوعی: دل عاشق در پاییز غمگین است و از خدا میخواهد آن گل را دور نگه دارد، چرا که گل دیگر به گرمای عشق عادت کرده و از سردی او نخواهد ترسید.
هوش مصنوعی: اهلی از غم و اندوهی که دارد، جز رنگ زردی در چهرهاش نمیبیند. در برابر زیبایی گلرخان، ظاهر زرد او به چشم میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.