تا نقش نعل اسبت محراب اهل دین است
عشاق را سجودی در هر گل زمین است
ای آفتاب اگر من سر گشته ام چو ذرّه
من خود برین نبودم چرخ فلک برین است
طوفان آتشی تو عالم بسوخت حسنت
یا آفتاب محشر طالع زبرج زین است
از سجدهی تو ما را ای بت کسی کند منع
کان بی بصر نبیند حرفی که بر جبین است
فردا بهشت و کوثر روی و لب تو باشد
گر خلق در گمانند پیش من این یقین است
تنها نه آن غزالش جمعی سگان گرفتند
هرجا که یوسفی هست صد گرگ در کمین است
اهلی نصیحت تو ننشست در دل من
زان تیز غمزه ام گو حرفی که دل نشین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق جمال جانان دریای آتشین است
گر عاشقی بسوزی زیرا که راه این است
جایی که شمع رخشان ناگاه بر فروزند
پروانه چون نسوزد کش سوختن یقین است
گر سر عشق خواهی از کفر و دین گذر کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.