گنجور

 
اهلی شیرازی

من اگر شکسته عهدم تو وفای خود نگه کن

به خطای من چه بینی به عطای خود نگه کن

به ره تو شهسوارا ز فرشته ره نباشد

به سر خودت که گاهی ته پای خود نگه کن

به درون نامرادان منگر به تیره‌بختی

تو که کعبه مرادی به صفای خود نگه کن

به وفا که در قیامت چو برآورم سر از گل

چو گلم کفن به خون تر ز جفای خود نگه کن

تو در آینه نگنجی که جهان حسن و نازی

به دو چشم عاشقان آ همه‌جای خود نگه کن

همه روز چند اهلی گله از جفای آن مه

همه جور او چه بینی گله‌های خود نگه کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode