بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق یمان
تا دیدمش رفت از نظر دیدن همان رفتن همان
چون پیر کنعان از جهانبستم نظر از یار خود
جاییکه نور دیده ام شد از نظر پنهان روان
اول بلطف و مردمی صید خودم کرد آن پری
اکنون بجورم میکشد اینم نبود از وی گمان
گر خواب راحت بایدت مست در میخانه شو
کز همت پیر مغان میخانه شد دارالامان
اهلی من مجنون صفت در وادی غم چون صبا
سرگشته ام زین غم که شد آن نوغزال از من رمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر در لحظههای پایانی زندگی پرداخته است. شاعر از معشوق میخواهد که در این ساعتها به او آرامش ببخشد و تلخی مرگ را برایش شیرین کند. او به عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که خاطرات خوبی را با لبهای شیرینش به یادش آورد. شاعر با اشاره به اشک و غم، به زردی چهرهاش در این لحظات اشاره کرده و از معشوق میخواهد تا زلفهایش را باز کند و به دل بیمار او توجه کند. در کل، شاعر از عشق و زیبایی به عنوان تسکینی برای دردهایش در هنگام مرگ یاد میکند.
هوش مصنوعی: آن پسر در حال سوارکاری بر اسب نازش مانند برق میتاخت. وقتی او را دیدم، ناگهان از نظر دور شد و همین که او را دیدم، همان لحظه رفت.
هوش مصنوعی: وقتی پیر کنعان به دنیا پشت کرد و از یار خود دور شد، جایی که نور چشمم را میدیدم، از نظرم پنهان شد و روح من را پر از غم کرد.
هوش مصنوعی: ابتدا آن پری با محبت و مهربانی مرا به دام انداخت، اما اکنون به روش دیگری به من آسیب میزند. انتظار نداشتم که او چنین کند.
هوش مصنوعی: اگر به آرامش و راحتی نیاز داری، در میخانه غرق در مستی شو، زیرا تلاش و کوشش پیر مغان باعث شده است که این میخانه به محل امنی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: من، همانند مجنون که در وادی غم سرگردان است، به شدت دلbroken و پریشانم. این غم مانند گلی نوپا از من دور شده است و من در پی آن میگردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
چون کرد پیشآهنگ را در زیر محمل ساربان
بر پشت پیشآهنگ شد از خیمه شمع کاروان
آن چون مه ناکاسته چون گلبن پیراسته
همچون بهشت آراسته روشن چو خرم بوستان
صافی تن او نسترن بویا بر او یاسمن
[...]
داری تو ای سرو روان بر لاله و بر ارغوان
از مشک و عنبر صولجان از عشقت ای حور جنان
لا تحترق منی الجنان
لا تبل نفسی بالهوان
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
در گوش جانم میرسد طبل رحیل از آسمان
نک ساربان برخاسته قطّارها آراسته
از ما حلالی خواسته چه خفتهاید ای کاروان
این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.