ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین
از داغ تو شد نافه جگر سوخته در چین
با مدعیان نیست جز آلایش دامن
دامان خود از صحبت اینطایفه برچین
مجنون صفتم دید سگان صف زده گردم
گفتا برو از کوی من این معرکه برچین
ای زلف بر آن سرو چه پیچی که مرا گفت
کز شاخ امید من دلسوخته برچین
پاس گل روی تو مراد است که دایم
در دیده اهلی است ز خار مژه برچین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.