آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از من
من بیخبر از خویش و تو هم بیخبر از من
گفتم که صنوبر غم قدت برد از دل
او نیز خرابست بصد دل بتر از من
از پند عزیزان زره خواری عشقت
گر من گذرم عشق ندارد گذر از من
گرد دل از آهستگی خواهش جورت
عشق تو فرو شست بخون جگر از من
چونشمع من استاده بجان بهر هلاکم
میرم ز فرح گر بودت میل سر از من
کارم چو مه نو بتمنا می کشد از هجر
خورشید صفت گر نکنی کم نظر از من
اهلی قدری دامنم آلوده گر از می
شاید که قضا عفو کند اینقدر از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و اندوه ناشی از جدایی و عشق است. شاعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید که ناشی از فراق معشوقش است. او به احساس بیخبری و سردرگمی خود و معشوقش اشاره میکند و میگوید که هر دو در این وضعیت آشفتهاند. شاعر به تأثیر غم و عشق بر وجودش پرداخته و خود را در حال نابودی توصیف کرده است. او همچنین به انتظارات و آرزوهایش از معشوق اشاره کرده و میگوید که اگر معشوق به او توجه کند، میتواند به زندگیاش نور ببخشد. در نهایت، او امیدوار است که سرنوشت و قضا، از گناههایش بگذرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری از تو در حال افسردگی و بیقراری هستم، اما تو هم از خودت آشفتهتری. من از حال و روز خودم بیخبرم و تو هم از حال من خبری نداری.
هوش مصنوعی: گفتم که قامت تو، که مانند صنوبر است، دل او را هم خراب کرده است و او هم به اندازه من، با درد و رنج بیشتری دست و پنجه نرم میکند.
هوش مصنوعی: اگر چه نصیحتهای عزیزان را درباره عشق نادیده بگیرم، عشق نمیتواند از من بگذرد و مرا ترک کند.
هوش مصنوعی: دل من به آرامی تحت تاثیر عشق تو قرار گرفته و از شدت احساساتش، خون جگر من را به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: او مانند شمعی است که به خاطر نجات من ایستاده و آماده است تا به جا من جان بدهد. من در اوج شادی و خوشحالی، اگر تمایل به جدایی از من داشته باشی، جانم را فدای عشق تو میکنم.
هوش مصنوعی: کار من مانند ماه نوست که از دوری خورشید غمگین میشود، اگر تو هماقبالم را کم توجهی نکنی.
هوش مصنوعی: اگر دامنم به خاطر نوشیدن می آلوده شده است، ممکن است قضا به من رحم کند و مرا ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیشب دو نفر از رفقا آمده بودند
در محضر من ساخته بر ماحضر از من
همراه یکیشان پسری بود که گفتی
چشمانش طلب میکند ارث پدر از من
از در نرسیده به همان نظرهی اول
[...]
نگذاشت غم تنگ دهانت اثر از من
جز نام بجا نیست نشان دگر از من
برقی است خیال تو که بر خرمن جانم
هرگاه زند هیچ نماند اثر از من
بیرون نروم از خط فرمان تو هرگز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.