گرچه هجر امشب ره اهل نظر خواهد زدن
ناگه از جایی که مقصودست سر خواهد زدن
یار رفت از شهر و اینک از سواد دیده ام
خیمه با او مردم چشمم بدر خواهد زدن
ساز مردم ساختم دانم که دور از او اجل
ناگهانم حلقه بر در بیخبر خواهد زدن
دم زدم زانشمع و برق غیرتم سوزد دهان
گر سخن میگویم آتش در جگر خواهد زدن
رخنه اندر بزم شیرین همچو خسرو کی کند
کوهکن هرچند سر بر سنگ در خواهد زدن
دور باش ایهمنشین کاینک زبان ناصح کشید
باز بر رگهای جانم نیشتر خواهد زدن
پیر شد اهلی اگر دولت جوانمردی کند
با حریف خویش دستی در کمر خواهد زدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.