شبی درآ ز در ای شمع و خانه روشن کن
چراغ طلعت خود نور دیدهٔ من کن
اگر چو خرمن گل در کنار من نایی
به یک دو بوسه مرا خوشه چین خرمن کن
سگ توام چو نیاری بگردنم دستی
کمند موی سیه باریام بگردن کن
مرا ز بخت گران جان نصیب گلخن گشت
تو چون نسیم سبکروح گشت گلشن کن
ز دشمنان چه غم ای دل چو دوست با تو بود
زمانه گو همه آفاق با تو دشمن کن
دلیل زندگیاش اهلی از رخ تو بود
بیا و بر همه چون آفتاب روشن کن
بعد ازین پا بر سر سنگ بلا خواهم زدن
هرچه خواهم دید بر وی پشت پا خواهم زدن
عاشق دیوانه را پروای خان و مان کجاست
گلخنی خواهم شد آتش در سرا خواهم زدن
من که نتوانم ز خوی نازک او آه زد
آه اگر یابم مجالی نعره ها خواهم زدن
خواهم آخر سر بپای بوته خاری نهاد
همچو مجنون خیمه در دشت فنا خواهم زدن
چند پیش او حریف او شود با من رقیب
بعد ازین اهلی بخونخوردن صلا خواهم زدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.