گنجور

 
اهلی شیرازی

وقت طرب ایام گل و موسم کشت است

میخانه ما در همه ایام بهشت است

بی یاد تو در هیچ مقامی نه نشستم

گر گوشه محراب و گر کنج کنشت است

سر تا قدمی روشنی دیده چو خورشید

ایزد تن پاکت مگر از نور سرشتست

آدم به چنین خوبی و عیسی نفسی نیست

حقا که پری هم سخنش پیش تو زشت است

چون دوخته گردد دل صد چاک تو اهلی

چون رشته مقصود ترا چرخ نرشتست

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
ابوسعید ابوالخیر

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست

فرخی سیستانی

زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست

آنم که همی گویم پازند قرانست

منوچهری

هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست

بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست

دادار جهان ملک جهان وقف تو کرده‌ست

بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست

مسعود سعد سلمان

طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست

نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست

نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است

نی نی نه جهانست که اقبال جهانست

آن چرخ محلست که با حلم زمینست

[...]

امیر معزی

ایام نشاط است که عید است و بهار است

گیتی همه پربوی‌ گل و رنگ و نگار است

در هر وطنی خرمی از موکب عیدست

در هر چمنی تازگی از باد بهارست

تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه