ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظر دارم
ز چشمم میکشد تا قطرهای خون در جگر دارم
مکن منع از سجود خود مرا ای سرو چندانی
که در راهت رخ زردی نهم بر خاک و بردارم
چو رو در قبله میآرم سجودم بهر آن باشد
که از محراب ابرویت خیالی در نظر دارم
کجایی آفتاب من که شب تا روز در راهت
به جان کندن چراغ دیده در راه سحر دارم
طبیبا حال اگر پرسی که دردم را کنی درمان
برو درد سرم کم ده که من دردی دگر دارم
چو ناصح در زبان آید مرا موی از بدن خیزد
کزان تیغ زبان در دل هزاران نیشتر دارم
نه تنها از خیال زلف او مویی شدم اهلی
که دستی با خیال موی آن هم در کمر دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه
حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم
مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی
[...]
خیال لعل میگون تو دائم در نظر دارم
چو ساغر سینهای پرخون و چشمی پرگهر دارم
فروغ عارضت ماه است، با وی عشق میورزم
درخت قامتت سرو است، زو امیدِ بر دارم
نه بی مرغول مشکینت شبی را روز میخواهم
[...]
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
به چشم من ببین رویش که دائم در نظر دارم
منم صوفی ملک دل که باشد شکر او وردم
منم عطار شهر جان که در دکان شکر دارم
مروا ی عاشق صادق که من معشوق جانانم
[...]
من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم
من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود
چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم
من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت
[...]
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.