من از اول ترا خورشید عالم سوز میدیدم
همه امروز می بینند و من آنروز میدیدم
بیاران مینمود از غمزه چشمت مردمی لیکن
من از آن غمزه در دل ناوک دلدوز میدیدم
ز هجرم تیره بخت اکنون کجا شد آن نکو بختی
که خورشید رخت از طالع فیروز میدیدم
خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان
ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم
هم از اول که من گشتم چو اهلی مست چشم تو
نشان جادویی زان چشم سحر آموز میدیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وصال معشوق خود سخن میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او به کینهها و حسرتهای گذشته اشاره میکند و با بیان اینکه همه موجودات به صدای معشوق گوش میدهند، او نیز در دلش صدای معشوق را میشنود. شاعر از شادمانی ناشی از وصال و غمهای ناشی از دوری میگوید و تأکید میکند که نیتش خالص و پاک است. در نهایت، او مطمئن است که هیچکس نمیتواند دل او را از کینهها آزرده کند، زیرا او از کینهها و حسادتها برکنار است.
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا تو را همچون خورشیدی درخشان و تاثیرگذار میدیدم، در حالی که اکنون دیگران هم همین را میبینند، اما من پیش از همه این را درک کرده بودم.
هوش مصنوعی: چشمان تو با ناز و غمزه، مردم را به خود جذب میکرد، اما من در دل خود، همان غمزه را به شکل یک تیر آتشین احساس میکردم.
هوش مصنوعی: از جداییام، بخت تیره و بدبختیام اکنون کجا رفته آن خوشبختی که زمانی با نیکبختیام، صورت تو را مانند خورشید در سرنوشت میدیدم؟
هوش مصنوعی: شاد باش آن شبی که در کنار زیبایانی مثل تو نشستهام و تو را مانند شمعی روشن در دل جمع میبینم.
هوش مصنوعی: از همان ابتدا که به دنیای عشق تو وارد شدم، چشمان تو برایم مانند جادوگری بود که سحر و جادو را به نمایش میگذارد و من همواره در آن زیبایی غرق شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.