شور ستمت چند کند دور ز خویشم
شوری مکن ای کان نمک بادل ریشم
خونریزی مژگان تو ای مرهم دل چند
تا چند زنی بر دل ریش اینهمه ریشم
گر سرکشم از داغ تو ایشمع جفا کیش
پروانه صفت سوختنی در همه کیشم
در پیش تو واپس ترم از جمله ولیکن
آندم که کشی تیغ بقتل از همه پیشم
از ذره کمم لیک گر از مهر نسیمی
در عشق تو خورشید صفت از همه بیشم
تنها نه که بیگانه ام از خلق چو اهلی
بیگانه صفت بهر تو بیگانه خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عطش و درد عشق سخن میگوید. او به شدت به محبوب خود وابسته است و میگوید هیچ درمانی برای دردش جز دیدن محبوبش وجود ندارد. حتی اگر بمیرد، به سر چشمه حیات نمیرود. او عشق را بالای هر فصل و هر حالتی قرار میدهد و به شدت به محبوبش عشق میورزد. هرگز به سمت کسی جز محبوبش نمیرود و حاضر است در آتش عشق بسوزد، ولی از عشق خود دست نکشد. شاعر خود را مانند بلبل مستی توصیف میکند که اگر روی خار هم باشد، برایش اهمیتی ندارد. او امید دارد که به وصال محبوبش برسد و هیچگاه از مسیر عشق دور نخواهد شد، حتی اگر در این راه دچار آسیب و رنج شود.
هوش مصنوعی: نمیدانم که چقدر میتوانم به خاطر ستمها و ظلامت دور از خودم عذاب بکشم. ای نمک، لطفاً چنان کاری نکن که دل مرا بیشتر آزاردهی.
هوش مصنوعی: مژگان تو مثل دارویی برای قلب من است، اما چرا با هر نگاه و حرکت تو، دلم را بیشتر مجروح میکنی؟ این درد و زخمها که دارم، زیاد است و تو با اشکال مختلفی بر قلب شکستهام میزنی.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق تو سرکشی کنم، به یاد دارم که مانند پروانهای هستم که به خاطر محبت میسوزد و در هر حالتی، سوختن را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در برابر تو من از همه کمتر و عقبافتادهتر هستم، اما وقتی که تیغ را برای کشتن برمیداری، در آن لحظه من از همه جلوتر و پیشتازتر میشوم.
هوش مصنوعی: هرچند من مانند ذرهای کوچک هستم، اما اگر نسیمی از محبت تو در من وزیده شود، در عشق تو مانند خورشید میدرخشم و از دیگران برتر خواهم بود.
هوش مصنوعی: تنها نیستم که از دیگران جدا هستم، مانند حیوانی که به خودی خود از مردم بیگانه است، برای تو نیز از خود بیگانه شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند زنی تیغ جفا بر دل ریشم
زین بیش نماندست مرا طاقت نیشم
رحمی بکن و بر من دل خسته ببخشای
وز دل نمک جور از این بیش مریشم
دل را به غم عشق رخت دادم و عمریست
[...]
دیریست که از گریه بهار دل ریشم
شادابتر از غنچه خون بر سر نیشم
یک قطره خونیم و ز فیض نظر عشق
از حوصله دیده هر غمزه بیشم
تا سبحه و زنار نسوزیم چه دانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.