روز آخر کز جهان با دیده گریان روم
گر نباشد در دلم مهر تو بی ایمان روم
دامن از گلهای خون دل نشویم زان مرا
دامنی پر گل بود روزی کزین بستان روم
بسکه بیحد دود دل در خانه ام فانوس وار
آردم در چرخ و من چون صورت بیجان روم
از لبم کامی ده ای بی رحم و مپسندم که من
چون سکندر نا امید از چشمه حیوان روم
خضر و الیاس اندران سرچشمه آبحیات
معتکف بنشسته چون من بی سر و سامان روم
مینهم پا بر سر هستی و جان در آستین
تا چو اهلی سوی او پاکوبو دست افشان روم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.