شب وعده داد مست و بره دیده دوختم
دل ساختم کباب و نیامد بسوختم
عیبم مکن ز سجده آن روی آتشین
کز وی چراغ دولت و دین برفروختم
دیوانه گشتم از ستم این پریوشان
از بسکه چاک خرقه به صد پاره دوختم
بختم فشرد پا بدرت کوری رقیب
میخی عجب بدیده دشمن سپوختم
اهلی ز کشت دهر چو عنقابری نخورد
من مرغ زیرکم که بیک جو فروختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از سر tristeza و اندوه عمیق خود سخن میگوید. او در آخرین روز زندگیاش با چشمانی اشکآلود به وداع با جهان میپردازد و اگر عشق محبوبش در دلش نباشد، بیایمان خواهد شد. به یاد روزهای خوب و گلهای خوشبختیاش، حسرت میخورد و از درد دلش به اندازهای میسوزد که مانند فانوسی در تاریکی میدرخشد. او خود را چون سکندر بیامید میبیند و در جستجوی چشمه حیات، بیهدف و بیسر و سامان به درون میرود. در پایان، او با ایجاد تحول در خود و سوق دادن جانش به سمت عشق حقیقی، امیدوار است که به سمت معشوقش برود.
هوش مصنوعی: در شب، وعدهای از طرف معشوق به من داده شد و من در حالتی مدهوش به او نگاه میکردم. دل خود را به عشق او تقدیم کردم و برایش از عشق خود آتش به پا کردم، اما او نیامد و من در این سوختن تنها ماندم.
هوش مصنوعی: من را به خاطر سجده به آن چهره زیبا ملامت نکن که از او روشنی و روشنایی زندگی و دینم را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: از شدت ظلم و بیرحمی این دختران زیبا، دیوانه شدم، زیرا به خاطر عشق و شوق آنها، به هزاران تکه، لباس خود را دوختهام.
هوش مصنوعی: سرنوشت من به قدری خوب است که با وجود رقیب کور و ناتوان، توانستهام بر دشمنانم پیروز شوم.
هوش مصنوعی: انسانی که در طول زندگی خود مانند یک مرغ باریکبال، به جای تلاش و جستجوی فرصتها، از زندگی فقط به مقدار کمی راضی شده و به راحتی از همه چیز میگذرد، در واقع از پیروزی و زندگی بهتر بینصیب میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.