گنجور

 
اهلی شیرازی

سخن نگفته بهم جنگ و ماجرا داریم

عجب حکایت و حرفیست اینکه ما داریم

دل من و تو بهم آشنایی دارند

من و تو اینهمه بیگاننگی چرا داریم

نظر بهمت ما کن مبین بکسوت فقر

که زیر خرقه پشمینه کیمیا داریم

خبر ز حال درون ناله میدهد گاهی

وگرنه ما خبر از حال خود کجا داریم

ترا خدای نگیرد بکشتن اهلی

برآر تیغ که ما دست بر دعا داریم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
میلی

وفای وعده گمان از تو بی‌وفا داریم

کمال ساده‌دلیهاست اینکه ما داریم

ز هم برای چه بیگانه‌وار می‌گذریم

اگر نه بیم سخنهای آشنا داریم

ز آشنایی ما عالمی خبر دارند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه