ظَن مبر کز دودِ دل پیشت شکایت میکنم
با تو از بیداد بخت خو حکایت میکنم
من که باشم؟ کآرزو باشد به پابوست مرا
از سگانت التماس این عنایت میکنم
نامت از غیرت نگویم لیک مقصودم تویی
قصهٔ شیرین اگر گاهی روایت میکنم
گرچه قصد جان من دارد سگت با این همه
ترک جان میگیرم و او را حمایت میکنم
کعبهٔ مقصود را اهلی نهان کردن ز خلق
غایت جهل است و من سعیی به غایت میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.