هر چند از وصالت ای آفتاب دورم
یکذره نیست هرگز در دوستی قصورم
چندان رخ تو دیدم کز دیده در دل آمد
اکنون بدیده دل می بینم و صبورم
در غیبت از خیالت جانم حضور دارد
چون در حضورت آیم از غیر بیحضورم
امروز ای پریرخ کز حسن آفتابی
در سایه توام من از خود مساز دورم
از سوز عشق اهلی دل زنده شد چو شمعم
روزی که هم بمیرم خیزد ز خاک نورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به محبوبش سخن میگوید و بیان میکند که گمان نکند از درد دلش با او شکایت میکند. او به این نکته اشاره میکند که نمیخواهد به خاطر درخواست محبتش در رنج باشد و حتی از سگ محبوبش نیز تمنا میکند که کمکی به او کند. شاعر در تلاش است تا عشق و وابستگیاش را به گونهای بیان کند که نشان دهد تمام وجودش معطوف به محبوب است و حتی از خطرات و مشکلات نیز نمیهراسد. او بر این باور است که پنهان کردن عشق به محبوب از دیگران نشاندهنده جهل است و او به دنبال ابراز این عشق به طور صریح است.
هوش مصنوعی: اگرچه از محبت تو، ای آفتاب، دور هستم، اما در دوستی و محبت به تو هیچ کمبودی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من چهرهی تو را بهقدری دیدهام که آنقدر در دل جا گرفتهای که حالا با چشم دل میبینمت و صبر کردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که تو نیستی و من به یاد تو هستم، احساس میکنم که جانم در نزدیکی توست. اما وقتی که حضورت را میبینم، از دیگر چیزها دور میشوم و فقط تو برایم مهمی.
هوش مصنوعی: امروز ای زیبای آفتابی، که من در سایه وجود تو هستم، از خودم فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: از شدت عشق، دل من جان تازهای گرفت و مانند شمعی در حال احتضار، روزی که بمیرم، نوری از خاک من برمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم
بیرون جهم که باشد خون با گوزن و گورم
دیوانه ام من، ای دل، زان شمع یادم آور
کاتش زنم جهان را، ناگه اگر بشورم
ذوق خرد نجویم کز غم کشان عشقم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.