گنجور

 
اهلی شیرازی

نور دو چشم کز برم بریده رفته است

هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است

پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق

کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است

کعبه جان کجا برد بار تعلق خسان

یافته ره در آن حرم هر که جریده رفته است

هرکه ندیده روی او گر همه کام دیده است

عاقبت از جهان چو شد کام ندیده رفته است

از پی آن غزال چین اهلی اگر تو جان دهی

کی بکف آریش دگر کز تو رمیده رفته است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode