بترس ای جهان جوی ایران خدای
که بعد از تو خیزند مردم به پای
بنالند از دست جور و ستم
بگویند با ناله ی زیر و بم
که ایزد همی تا جهان آفرید
کسی زین نشان شهریاری ندید
که جز کشتن و بستن و درد رنج
گرفتن هم از کهتران مال و گنج
ندانست و آزرم کس را نداشت
همی این برآن آن برین بر گماشت
نه جان سپاهی ازو شاد گشت
نه یک ذره زو کشور آباد گشت
نماند ایچ در ملک جایی درست
همه کار کشور ازو گشت سست
به کار رعیت نپرداخت هیچ
پرستید گه گربه، گاهی منیج
درین مدت سال پنجاه باز
که بر تخت می زیست با عز و ناز
همه جان مردم ازو شد غمی
به هر شعبه از ملک آمد کمی
خزینه تهی گشت و ملت گدا
زبیداد او دست ها بر خدا
سه نوبت شتابید سوی فرنگ
نیفزود او را به دل عار و ننگ
چو مست شکار است و محو خوشی
کجا داند آیین لشکر کشی
نخواهیم بر تخت از این تخمه کس
زخاکش به یزدان پناهیم و بس
کزین شه ستمکارتر کس ندید
نه از نامداران پیشین شنید
همه ملک ایران ازو شد به باد
به خاک آمد آن افسر کیقباد
خدایا روانش به آتش بسوز
دل بنده ی مستحق بر فروز
وگر دادگر باشی ای شهریار
بمانی و نامت بود یادگار
به نیکی بیارند یاد تو را
پرستند مردم نژاد تو را
تن خویش را شاه بیدادگر
جز از گور و نفرین نیارد بسر
اگر چند بد کردن آسان بود
به فرجام زو دل هراسان بود
الا ای شه نامدار کهن
سزد گر زسعدی پذیری سخن
«نه در بند آسایش خویش باش
که خاطر نگهدار درویش باش»
«نیا ساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش خواهی و بس»
زمن بشنو این نکته شاها درست
نباید شهی چون تو بیداد جست
تو را هست فرهنگ و رای و هنر
ندارد هنر شاه بیدادگر
که بیدادگری ز بیچارگ است
به بیدادگر بر بباید گریست
ز بیدادگر کیست بدبخت تر
که بیدادش آید به خود سخت تر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری پر از انتقاد به ظلم و ستم در یک حکومت است. شاعر به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن مردم از دست جوری و ستم رنج میبرند و از بیتوجهی شاه به نیازهای مردم مینالند. او میگوید که چگونه حکومت به فساد و ستمگرانگی دچار شده و جایگاه کشور را آسیبدیده کرده است. شاعر بر این باور است که چنین شاهی نمیتواند به درستی ادارهامور کشور را بر عهده داشته باشد و تنها به لذتهای خودش مشغول است. او خطاب به شاه یادآوری میکند که اگر مردمان را نادیده بگیرد، یاد و نامش برای همیشه در تاریخ نازیبا خواهد ماند و از او جز نفرین و نفرت باقی نخواهد ماند. در نهایت، شاعر توصیه میکند که شاه باید به فرهنگ و هنر بپردازد و به حقوق مردم اهمیت دهد.
هوش مصنوعی: ای جهان، بترس از قدرت ایران و خدای آن، چرا که بعد از تو، مردم به پا خواهند خاست.
هوش مصنوعی: همه از ظلم و ستم گلهمندند و با صدای حزین و غمگین خود نفرین میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند جهان را آفرید، هیچکس از نشانههای سلطنت و قدرت او آگاه نبود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها نتیجهای که از رفتارهای ظالمانه و ستمگرانه به دست میآید، آزار و رنج دیگران و نیز به غارت بردن داراییها و اموال آنهاست. در واقع، با رفتارهای نادرست، انسان به جای کمک و یاری، فقط به درد و مصیبت میافزاید.
هوش مصنوعی: او هیچ کس را نشناخت و خجالت نمیکشید، همینطور این را بر آن و آن را بر این گذاشت.
هوش مصنوعی: نه جان سپاهی از او شاد شد و نه حتی یک ذره از سرزمین به وسیله او آباد گردید.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که هیچ چیز در کشور به درستی باقی نمانده و همهچیز به خاطر او (یک فرد یا عامل خاص) دچار بینظم و سردرگمی شده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس به کار مردم عادی توجهی نمیکند و فقط در مواقعی که نیاز باشد، به آنها رسیدگی میکند.
هوش مصنوعی: در این مدت پنجاه سال، او همچنان با افتخار و شکوه بر تخت سلطنت نشسته است.
هوش مصنوعی: همه مردم به خاطر او غمگین هستند و در هر گوشهای از کشور، کمبودهایی مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: خزانهای که پر بود، حالا خالی شده و مردم نیازمند به ظلم و ستم او دستان خود را به سوی خدا برآوردهاند.
هوش مصنوعی: او سه بار به سوی فرنگ سفر کرد، اما این سفرها بر دلش عار و ننگی نمیافزود.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در خوشی و شادمانی غرق شده باشد، چگونه میتواند قوانین و اصول را رعایت کند و به یاد داشته باشد که چه زمانی باید آماده جنگ شود؟
هوش مصنوعی: ما هیچ نیازی به تخت و تختداری از این نسل نداریم، تنها به خدا پناه میبریم و بس.
هوش مصنوعی: هیچکس را به ستمکاری که از این پادشاه دیدهام، نمیشناسم و همچنین از نامآوران گذشته هم چیزی در این باره نشنیدهام.
هوش مصنوعی: تمام پادشاهی ایران به نابودی رفت و آن تاج و تخت کیقباد به خاک افتاد.
هوش مصنوعی: ای خدا، روح او را در آتش بسوزان و دل بندهای که سزاوار است را روشن کن.
هوش مصنوعی: اگر عدالتگستر باشی، ای پادشاه، جاودان خواهی ماند و نامت همیشه به یاد خواهد ماند.
هوش مصنوعی: مردم به خوبی به یاد تو خواهند بود و احترام زیادی برای خانواده و نژاد تو قائل خواهند شد.
هوش مصنوعی: تن خویش را شاه ظالم جز از سر گور و نفرین مردمان نمیتواند نگهدارد.
هوش مصنوعی: اگر انجام کارهای بد آسان بود، در نهایت دل انسان از عواقب آن ترسیده و نگران میشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ و معروف، شایسته است که از سعدی سخن بشنوی و به آن توجه کنی.
هوش مصنوعی: به خودت اهمیت بده و صرفاً به فکر راحتی و آسایش خود نباش. سعی کن به دیگران، به خصوص کسانی که در شرایط دشوار هستند، توجه کنی و از آنها حمایت کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگیات آرامش داشته باشی، باید به دنبال افرادی باشی که به تو آرامش میدهند و از هرگونه مزاحمت دوری کنی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به این نکته توجه کن که نباید کسی مانند تو به ظلم و ستم گرایشی داشته باشد.
هوش مصنوعی: تو دانش و اندیشه و هنر داری، اما هنر سلطانی که ظالم است، هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: ستمکاری از ناتوانی ناشی میشود و بر ستمگر باید گریست.
هوش مصنوعی: چه کسی بدبختتر از آن فرد بیدادگر است که خود تحت ستم خود قرار گرفته و این ستم برایش بسیار سخت و دشوار است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
همین شعر » بیت ۲۳
«نه در بند آسایش خویش باش
که خاطر نگهدار درویش باش»
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
همین شعر » بیت ۲۴
«نیا ساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش خواهی و بس»
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.