دریده کوس و نفیر و علم شکسته ابوالفتح
دراز گشته دم و پاردم گسسته ابوالفتح
از آن سپس که چو گرگ اوفتاد در گله حق
گریخت همچو شغالی ز دام جسته ابوالفتح
ز بختیاری پر دل به صیدگاه دلیران
فرار کرد بهامون چون خرس خسته ابوالفتح
ز نوبران شد و از باغ مرگ نو بر غم را
گرفت و خورد چو بادام و مغز پسته ابوالفتح
امیر از پی تاریخ انهزام و گریزش
نگاشت بر ورق اندر «بدی شکسته ابوالفتح »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.